خ مثل خون ،مثل دختر
بعد رفتنشان تیکِ تمام پیام های "کُجاستی" بجای سبز به قرمز تغییر رنگ داد و رویِ آتش، زردِ از خجالت گشت.
به گزارش مرکز بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان، فاطمه حاج حسنی، فعال بسیج دانشجویی پردیس فاطمه الزهرا (س) یزد در یادداشتی بیان کرد :
به کاتبان تاریخ بگویید، عصر جاهلیت هزاره ای از سالیان گذشته نیست، عصر جاهلیت درست در بطنِ امروز خفته و در لابلای زخم هایی با دو دست و دوپا که به اشتباه انسان نامیده میشوند، ریشه میدواند.
زخم هایی که گناه کبیره شان آدم بودن و خبطِشان دختر بودن است. اشک چشم میهمان دو دیده و خونِ دل قوت روزانه شان و برای فراغت نیز با همان خون ها بر بومِ روزگار خود آرمانِ خوشبختی میکشند.
از بوی مرگ استنشاق میکنند و از حُرم سیلیِ سینه هایشان، صورتی سرخ و لبی خندان دارند. اما گرگ هایی در پوستین میش، بی خداحافظی راهی سفرشان کردند. سفری که اشک مادران و پدرانشان آبِ پشت سرشان شد و فریادهایی از سکوت و گُنگی به ارمغان آورد.
بعد رفتنشان تیکِ تمام پیام های "کُجاستی" بجای سبز به قرمز تغییر رنگ داد و رویِ آتش، زردِ از خجالت گشت. حتم دارم بعدها، قافیه شعر های کتب فارسی به احترامشان سراسر ردیف میشوند و اوزان همه از وزن میافتند. جغرافی دانان رودها را از سرچشمه خونِ جاری شده بر شاهرگ پیشانی شان آغاز میکنند و اشکِ قلم ها از نوشتن ماتمشان آب به انبار کاغذ های کاهی میاندازند.
البته اگر تا به آن موقع، گفتن از دختران چونان چاپِ عکسشان به روی جلد کتاب ها ممنوع و حذف نشده باشد. زین پس معلمان در جلوی اسم دانش آموزان مدرسه سیدالشهدا(ع)، غیبتی سراسر موجه ذکر میکنند. دانشی که شاید برای آنها از گهواره آغاز نشد. ولی تا خود گور ادامه یافت.