سرباز گمنام اسلام یا تسهیل گر آموزشی
اما مشکل اینجاست که تفکر حاکم بر اذهان تصمیم گیران کشور از اول انقلاب تا به حال، به فرمایش خود رهبری نگاهی مصرفی و زیان ده به تعلیم و تربیت است. نگاهی که آموزش و پرورش را به دستگاهی هزینه بر و بدون بازده و معلم را از مقام هدایت و مربیگری به مستخدم دولت و تسهیل گر آموزشی تقلیل داده است. نتیجه این نگاه مسموم، ارزش قائل نشدن برای فرایند جذب، گزینش و تربیت معلم است.
به گزارش مرکز بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان، فاطمه غلامپور، فعال دانشجویی بهمناسبت هفتهی معلم از زاویهی دیگری به این روز و مناسبت نگاه کرد، و در یادداشتی بیان کرد:
12 اردیبهشت 1402 هم گذشت و برگ دیگری از دفتر تاریخ اینبار از جنس دیدار مربی و متربی ورق خورد. پیش از ورود به بحث شیرین دیداری که گذشت، خوب است گشتی در تاریخ بزنیم و از پیامبر اکرم(ص) به عنوان اول معلم اسلام و امام خمینی اول معلم انقلاب اسلامی ایران تبرکی بجوییم. از پیامبر اکرم(ص) حدیث شریفی نقل شده که کمتر معلمی پیدا میشود آن را نشنیده باشد یا بر در و دیوار اداره و مدرسه آن را ندیده باشد؛ (اِنَّما بُعِثتُ مُعَلِّماً).
اینکه پیامبر الهی که آخرین پیامبر بشریت و آورنده کاملترین دین الهی بود خود را معلم خوانده است، نکته قابل تاملی است. از طرفی قرآن کریم نیز رسالت پیامبر(ص) را تزکیه و پاکسازی قلوب و عقول انسانها و تعلیم حکمت و مفاهیم قرآنی دانسته است. پس پیامبر(ص) به عنوان یک معلم، هادی بشریت است.
1400 سال که پیش میآییم، از بنیانگذار کبیر انقلاب میشنویم:(گویا فرهنگ سایهای است از نبوت؛ و فرهنگیها سایهای هستند از نبی. این سایه باید عمل کند به آنطوری که ذی ظل(صاحب سایه) عمل کرد.) یعنی معلمان باید طوری عمل کنند که پیامبر(ص) عمل میکردند. پیامبر اکرم(ص) هادی بشریت است. پس معلم هم باید هادی بشریت عصر خودش باشد.مقام معظم رهبری نیز در ابتدای جلسه اخیر مثل همیشه، فرهنگیان را پدرانه موعظه کردند به اقتدا به شهید معلم مرتضی مطهری. رهبری فرمودند:(این مرد به معنی واقعی کلمه معلم بود؛ علم داشت، تعهّد داشت، دقّت داشت، پیگیری داشت، نظم و انضباط در کار داشت.) به زبان خودمان مطهری هادی بود. هادی برای نجات نسل خود از تحجر و روشنفکرمآبی حاکم قبل از انقلاب و هدایت آن به سمت تحقق تمدن نوین اسلامی.
در ادامه ایشان با تعبیر بینظیر سربازان گمنام اسلام حجت را بر معلمان تمام کردند. ایشان معلمان را مجاهدان گمنامی خواندند که در سختیها و مشکلات فرزندان این آب و خاک را برای آیندهای روشن تربیت میکنند. مقصود آقا هم از آینده روشن که بر همگان روشن است: تحقق تمدن نوین اسلامی. طبیعتا هر کسی نمیتواند مسئولیت سنگین هدایت و تربیت سربازان امام زمان را در جهت نیل به این هدف بر عهده بگیرد. به واقعیت پیوستن چنین آرمانی هادیانی میطلبد که همان معلمانند.همچنین تحقق تمدن اسلامی نیاز به سپاه قدرتمندی از این معلمان دارد که به فرموده رهبری افسران این سپاهاند. چنین سپاهی نیز نیاز به تعلیم و تربیت دارد و هر کسی شایستگی پیوستن به آن را ندارد. پس باید تمام قوای حاکمیت پای کار تربیت معلم بسیج گردد.
اما مشکل اینجاست که تفکر حاکم بر اذهان تصمیمگیران کشور از اول انقلاب تا به حال، به فرمایش خود رهبری نگاهی مصرفی و زیانده به تعلیم و تربیت است. نگاهی که آموزش و پرورش را به دستگاهی هزینهبر و بدون بازده و معلم را از مقام هدایت و مربیگری به مستخدم دولت و تسهیلگر آموزشی تقلیل داده است. نتیجه این نگاه مسموم، ارزش قائل نشدن برای فرایند جذب، گزینش و تربیت معلم است.
نتیجه ای که خروجی آن را از طرفی در وضعیت نامطلوب کمی و کیفی دانشگاه فرهنگیان و جذب حداقلی از این طریق و از طرفی دیگر در جذب بی ضابطه و برف انباری غالبا افراد غیر متخصص و غیر متعهد شاهد هستیم. رویکردی ابزاری که از دهه 70 در مراکز تربیت معلم را تخته کرد و امروز آموزش و پرورش را با بحران کمبود معلم روبرو ساخت و داستان تلخ تبدیل آموزش و پرورش به بنگاه کاریابی شروع شد. البته این شرایط برای برخی مسئولین و نمایندگان مجلس خیلی هم بد نشد زیرا توانستند در قالب طرحهای متعدد، خیل عظیمی نیروهای غیرمرتبط را که غالبا معلمی را صرفا برای نجات از بیکاری انتخاب کردهاند، با کمترین دردسر بر سر کلاسهای خالی مدارس بفرستند و رای دوره بعدی انتخابات مجلس خود را نیز تضمین کنند.
افزون بر این، هر ساله تعداد زیادی نیروی کار از طریق آزمون استخدامی وارد آموزش و پرورش میشوند و بار سنگین پرداخت 4 ساله حقوق به دانشجومعلمان را سبک میکنند. وقتی میشود به جای تحمیل هزینههای زیاد دانشگاه فرهنگیان به آموزش و پرورش، با این شیوههای جایگزین، از این بحران عبور کرد، چرا چنین تدبیری اتخاذ نکرد؟ حال آنکه رهبری بارها تکرار کردهاند و این بار هم از کنار آن نگذشتند: (ما امروز با کمبودِ معلّمِ کارآمد و متعهّد روبهرو هستیم. این کمبود هم به خاطر آن است که در گذشته پیشبینی نشده. بعضی میگفتند این دانشگاه به درد نمیخورد، کاری از آن برنمیآید؛ دستگاههای مراکز تربیت معلّم، از جمله مهمترینش دانشگاه فرهنگیان، باید تقویت بشوند که بتوانند کار را پیش ببرند؛ هم زیرساختهایشان تقویت بشود، هم ظرفیّتهایشان افزایش پیدا کند.)
فرق امام جامعه با مسئولین هم در همین است. رهبری تربیت معلم را تربیت هادی و معمار آینده کشور میبیند و مسئول جامعه اسلامی ما تربیت معلم را ضرر و هزینه. همه این نکات برای این نتیجه ذکر شد: رهبری در این دیدار فرمودند: (ما به دنبال پیشرفت همهجانبهی _ کشور هستیم و در این مسیر گردنههای دشواری وجود دارد. بدون کمک آموزشوپرورش ممکن نیست. منتها اوّل باید نگاه، نگاه درستی باشد، بعد هم همّت و پشتکار دنبالش باشد. مطلب اوّل ما فهم اهمیّت دستگاه حیاتی آموزشوپرورش است؛ این را همه باید بدانند؛ هم مردم، [هم] خود آموزشوپرورش و البتّه مسئولین کشور.) هم حاکمیت، هم مردم و هم خود فرهنگیان در پیدایش این نگاه موثر بودهاند و تا وقتی نگاه این سه گروه به مسئله تعلیم و تربیت و شانیت معلم اصلاح نشود، نمیتوان به تربیت معلم به عنوان یکی از عوامل اصلی تحول بنیادین چشم داشت.