نشست جهادی
آغازی بر یک پایان؛ نهضت ادامه دارد
بی سوادی یک نقیضه اجتماعی است که رفع یک نقیضه ی اجتماعی لازم به مشارکت و عزم اجتماعی دارد و باید آحاد مردم و همه دستگاه ها، تجهیزات و نیروی انسانی لازم درخدمت گرفته شود تا امر سوادآموزی محقق شود
به گزارش مرکز بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان؛ نشست نظم نوین با بررسی ابعاد و رویکرد ها و تجربیات تاریخیِ ایده نهضت ملی مدرسه ایران با حضور آقای کوثری توسط معاونت جهادی مرکز بسیج دانشجویی برگزار شد.
دکتر کوثری در این جلسه بیان داشتند: ما پس از انقلاب شاهد همت والایی جهت تاسیس نهادهای مختلف برای رفع استضعافهای موجود داشتیم. ایده نهضت سوادآموزی را وزیر آموزشوپرورش پیشنهاد میدهد و بعد در صحن مجلس طرح بحث میشود و بعد وزیر خدمت امام رسیده و نهضت را به ایشان گفتند که در نتیجه فرمان مبارزه با بیسوادی توسط امام صادر میشود. در دیدگاه ما انسان محور هستی است و تعلیم و تربیت مبتنی بر تعالیم اسلامی تنها راه رسیدن به مقام قرب الهی است. تعلیم و تربیت از عباداتی است که خداوند همه انسانها را به آن دعوت کرده و سوادآموزی به عنوان حق مسلم هر انسانی است. سوادآموزی از پیشمقدمات تحقق تعلیم و تربیت است. در نهضت سوادآموزی بستری فراهم شد تا آحاد جامعه به جامعهی یادگیرنده تبدیل شوند زیرا امام فرموند ایران را سراسر مدرسه کنید تا انسان به فردی مبتکر، خودباور، ظلمستیز، شاد، پیشبرنده در زندگی فردی و اجتماعی تبدیل شوند. این هدف حضرت امام در نهضت بود. باید هدف اصلی پیام امام را درک کنیم. نگاه امام، مبارزه با بیسوادی است.
کوثری در ادامه افزود: در حسینیه جماران محضر امام رسیدیم در سالروز تاسیس نهضت. جنگ هم خیلی شدت داشت. پلاکاردی رو تهیه کردند با این مضمون؛ «اگر امام فرمان دهد ما قلم هارا به مسلسل تبدیل میکنیم» رو به روی جایگاه امام در حسینیه جماران نصب کردند. امام بعد از شروع و گفتن بسم الله، فرمودند ما امیدواریم بشر به رشدی برسد که مسلسلها را تبدیل به قلم کند. باور امام این بود که اگر کشوری علم و ادب را بیاموزد هیچ قدرتی نمیتواند به آن نفوذ کند به همین سبب فرمودند ما باید در برنامه دراز مدت فرهنگ وابسته مان را به فرهنگ مستقل تبدیل کنیم. در هیچ گفتار امام الا در پیام تشکیل نهضت سوادآموزی کلمه کنار زدن قرطاس بازیهای اداری را نمیبینیم. باور آیت الله خامنهای نسبت به تعلیم و تربیت توسعه سواد خواندن و نوشتن در درجه اول و در درجه دوم تعمیق سواد است. در باور ایشان بیسوادی یک داغ ننگ است برای یک ملت و سواد، امکان حیاتِ جریان عظیم فرهنگی است. ماندن انقلاب ضمانتش به آگاهی و باسواد شدن ملت است. در دیدگاه ایشان نهضت سوادآموزی برای امروز و فردا نیست برای همه زمانهاست و مدرک ابتدایی باید مثل گواهی نامه یا مثل شناسنامه تلقی شود.
داستان شکلگیری نهضت
امام در سال پنجاه و هفت فرمان تشکیل نهضت سوادآموزی را دادند و هفته بعد با تصویت مجلس، شورای مرکزیای تاسیس شد تا جریان هدایت کلی نهضت سوادآموزی به این شورای مرکزی واگذار شود. نهضت از صفر شروع کرد. به تصویت مجلس ریشه کن کردن بیسوادی سه ساله اعلام شد اما جریان نهضت سه ساله نبود. این تصویب به مجلس ارجاع داده شده بود تا تبدیل به قانون شود. چون تعریف سواد از منظر بینالمللی در آن سالها این بود که هرکسی بتواند متن سادهای را بخواند و بنویسد باسواد تلقی میشود و حد و مرز باسوادی و بیسوادی فقط خواندن و نوشتن بود زمان را سه ساله تعیین کردند. درصورتی که در جریان روند فعالیت سطح یادگیری از سطح نوشتن و خواندن و حساب کردن صفر خارج شد و مقدار آن تا پایان دوره ابتدایی مشخص شد. در آن سالها بیش از نیمی از جمعیت بیسواد مطلق بودند درحالی که محرومیت فقط در بیسوادی نبود و ما شاهد وجود مسائل متعددی بودیم که برای رفع آنها نهادهای مختلفی تاسیس میشود مثل جهاد سازندگی، کمیته امداد، بنیاد انقلاب اسلامی تا فضای نامتعادل کشور در بطن انقلاب به سرانجام مطلوب برسد.
آمارها چه میگویند؟
در نهضت سوادآموزی همه ملت وارد کار شدن و به همراه با سیاستگذاریها و بودجهها و... از سوی دولت، سازمان نهضت سوادآموزی تا سال ۸۵ فعالیتها را خیلی خوب پیش برد. با حمایت دولت در سال ۶۱ بسیج سوادآموزی تشکیل شد که بیش از سه میلیون جمعیت کشور تحت پوشش آن قرار گرفتند که باعث جهش ویژه در نرخ باسوادی از 5/47 درصد به نزدیک ۸۵ درصد در سال ۸۵ شد. سن مخاطب کلاسهای نهضت ۱۰ تا ۴۹ سال بود زیرا فعالیت برای این سنها موثرتر است لذا این افراد اولویت قرار گرفتند. شاهد این هستیم که از سال ۵۵ تا سال ۶۵، هفتصد هزار نفر به جمعیت بیسوادی اضافه شدند. رشد جمعیت همزمان با رشد بیسوادی بود. دوتا دلیل داشت یک در قالب مناطق روستایی کشور ما مدرسه و معلم نبود، آموزشوپرورش حضور نداشت. دوم جنگ وجود داشت، جدای از محرومیتها و فعالیت گروهکهای مختلف درون کشور ما درگیر جنگ بودیم. کشور از سه ناحیه در حال مبارزه بود. در سال ۷۵ با فعالیتهای بسیج سوادآموزی در طول سالیان دراز از سال ۶۱، با باسواد شدن بیش از ۳ میلیون جمعیت، قدر مطلق و نرخ بی سوادی و حتی آمار بیسوادی شکست و رو به کاهش رفت.
تو حوزه سوادآموزی بیش از ۷۰ طرح اجراشده مانند طرح لازمالتعلیم که ۱۴ سال فعالیت خودش را در پنج پایه در جاهای مختلف پیش برد. که توانستند با این طرح جلوی انسداد بیسوادی را بگیرند که در نهایت آموزشوپرورش گفت خودم زین پس مسولیتش را میپذیرم و انجام میدهم. از سال ۷۸ هنوز ورودی بیسوادی مسدود نشده است و باوجود اینکه آموزشوپرورش مسئولیت را پذیرفته ما هنوز سالانه ۹۸۰ نفر ورود به جلگه بیسوادی داریم که یا بازمانده از تحصیلاند و تحت پوشش نیستند یا تارکالتحصیلاند که اکثرا زیر سن ابتداییاند. پس هنوز آپ موفق نشده بیسوادی را ریشهکن کند. کلاسهای نهضت با آمار کمترین ۲۰ نفر و بیش ترین ۳۵ نفر برگزار میشد. در آن سالها بیشتر از نصف جمعیت بیسواد بودن اما الان نرخ بیسوادانِ بالای ۶ سال کمتر از ۹ درصد است به نوعی هفت میلیون نفر، پس بیسوادی دیگر درد نیست در نظر ملت.
آغازی بر یک پایان؛ نهضت ادامه دارد
فرمایش امام محقق نشد، بیسوادی پایان نپذیرفت. مهمترین دلیل محقق نشدن هم وجود ورودی بیسوادی و قطع نشدن چرخه بیسوادی است. حرف معروفی که میگه تا انقلاب مهدی نهضت ادامه دارد چون هنوز تولید بیسوادی داریم، ما بر اساس این باورها کار میکردیم که اساسیترین اصول نهضت میتواند در همه جا ساطع باشه که به این شرحاند، یک توانایی خواندن و نوشتن و حساب کردن ابتدایی برای همه، دوم تربیت و بالا بردن سطح فرهنگ و رشد فرهنگ اسلامی که لازم است در درازمدت فرهنگ وابستهمان را به فرهنگ مستقل تبدیل کنیم، سوم توجه همزمان به آموزشگیرنده، آموزشدهنده و محتوای متناسب با نیاز جامعهی مخاطب، زمان و شرایط بومی.
در آن سالها باور داشتیم که بیسوادی یک نقیضه اجتماعی است که رفع یک نقیضهی اجتماعی لازم به مشارکت و عزم اجتماعی دارد و باید آحاد مردم و همه دستگاهها، تجهیزات و نیروی انسانی لازم درخدمت گرفته شود تا امر سوادآموزی محقق شود مثل دفاع مقدس. شرایط سخت نهضت در دو چیز بود یک اینکه ما عَرضهمحور بودیم، فعالیت اختیاری بود حتی پیشنهاد شد تا حکم از سمت امام با هدف واجب کردن سوادآموزی صادر شود که نپذیرفتند. دوم الان پراکندگی بیسوادی داریم، نرخ باسوادی بالاست، تسهیلگری هم کمتر است، اینها کار را سخت میکند. علم و دانش، عقیده و باور، و اراده و انگیزه اعتقادات ما برای هویت انسان جهت به ثمر نشستن هرکاری است. مردم ما در حوزه سواد آموزی به این سه اصل پایبند بودند.
بیست سال است نهضت سوادآموزی در شهرها و روستاها نداریم. بیست سال است مسئولیتش با آموزشوپرورش است. در آن سالها تعداد آدمهای بیسواد بسیار زیاد و چشمگیر بود از طرفی هنوز فضای التهاب و انقلاب بود و مسئله بیسوادی مشخص بود که همه اینها باعث میشود ما شاهد حرکت مردمی باشیم. 98 درصدِ یاددهنده و یادگیرندگان بواسطه فرمان امام آمده بودند وقتی از آنها میپرسیدیم که چرا حضور دارید میگفتند چون امام گفته و فقط دو درصد بودند که میگفتند برای کسب توانایی خواندن قرآن و از این دست چیزها آمدهایم. در سال ۵۸ نقیضه بیسوادی وجود داشت و برای مبارزه با آن نهضت مردمی شکل گرفت. نقیضه بیسوادی همچنان هست، اما تعریف سواد به معنای امروزی آن عوض شده است. تعریف سواد دیگر خواندن و نوشتن نیست. کسی باسواد است که سواد الکترونیکی داشته باشد. آن زمان ما 5/52 درصد، جامعه بیسوادِ مطلق خواندن و نوشتن داشتیم. اگر بیسوادی حتی به معنای جدید آن را در نظر نگیریم، در حال حاضر بیست میلیون کم سواد در جامعه داریم که مدرکشان کمتر از پنجم دبستان است یا بی سواداند.