یادداشت دانشجویی
معلم قیمتی نمی خواهند، معلم به هر قیمتی می خواهند
آموزش و پرورش به انسان ها به چشم ابزاری برای پر کردن کلاس ها نگاه می کند و جایگاه انسانی آن ها را دچار تخطئه می کند.
زهرا فلاح زاده، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان یزد در رابطه با کمبود معلم در سال تحصیلی جدید در یادداشتی نوشت:
در مهرماه سال ۱۴۰۲ ، با اعلام آموزش و پرورش ۲۶۰هزار کلاس معلم نداشته است. در بررسی این بحران، علاوه بر بیتدبیریهای دولت گذشته و فعلی و چارهاندیشی نکردن برای کمبود معلم و افزودن ظرفیت پذیرش دانشگاه فرهنگیان و آزمون استخدامی از سالهای قبل، عوامل و دلایل دیگری نیز موجب سردرگمی و خالی بودن کلاسها شد.
دو مورد از این عوامل، به شرح زیر است؛
با مجوز قبلی آموزش و پرورش، معلمان با داشتن ۵ سال سابقه خدمت میتوانند از مقطع ابتدایی تغییر مقطع دهند. این درحالیست که این مقطع با کمبود شدید نیرو مواجه بوده و مجالی برای تغییر مقطع در این سالهای بحرانی کمبود معلم نیست. بهتر بود که این مجوز برای مدتی تعلیق شود تا فرصتی برای تجدید قوای آموزش و پرورش مهیا گردد.
گذشته از آن، تدبیر نشدن کمبود معلم و دست به کار شدن پس از شروع سال تحصیلی برای مهیا نمودن معلم از دستگاهی به عظمت آموزش و پرورش مورد انتظار نیست. آن هم زمانی که ۳ ماه برای آموزش نیروهای تازه کار، در دسترس بوده است و این درحالیست که این مهم با ابلاغ در طی یک هفته تا ۲ روز قبل از ورود به کلاس انجام شد. اینکه آموزش و پرورش به انسانها به چشم ابزاری برای پر کردن کلاسها نگاه کند و جایگاه انسانی آنها را تخطئه کند تا از بحرانها سر برآورد، عملی برآمده از نام او نمیتواند باشد. علاوه بر علاج نکردن به موقع، تمام قصور را نباید به گردن دولت قبل انداخت و خود را آسوده از خطا فرض نمود. با فرض شروع بحران از سالهای قبل، برای علاج این معضل، باید در این سالها چارهی کار اندیشیده میشد.
شان و جایگاه معلمی تنها با حقوق اندک مورد هجمه قرار نمیگیرد، اکنون با سر زبان افتادن کمبود معلم و جذب معلم از هر نقطهای از آموزش و پرورش و تغییر دیدگاه مردمی که در ارتباط با آموزش و پرورش هستند، که تعداد کمی هم نیستند، باید بار دیگر از خود پرسید که متولیان آموزش و پرورش اصلا جایگاهی برای شان معلم قائل هستند یا تنها به دنبال پر کردن کلاسها از روی کاغذ هستند.
گذشته از شأن معلم که زیر بی تدبیریها له شده، باید پرسید که آیا کلاسهای فوق از کیفیت خوبی برخوردار هستند. جواب مسیولین امر هرچه که باشد باید پرسید آیا فرزند خود را در اختیار چنین کلاسی با شروع دیر هنگام و معلم بیتجربه و سردرگم قرار میدهند. مبرهن است که از پشت میز ریاست و مدیریت در پایتخت نمیتوان برای دورترین مدرسه در شهرها و روستاها تصمیم گرفت و باز هم خود را تابع فرامین رهبر دانست.
اینک و با شروع اکثر کلاسها در کشور باید از خود پرسید تعلل در پیشبینی حوادث و جزیرهای بودن مجوزها و بخشهای مختلف آموزش و پرورش تا کجا ادامه خواهد داشت. آیا با آمدن و رفتن وزیر قرار است تغییری ایجاد شود یا اینکه نیاز آموزش و پرورش اساسیتر و بنیادیتر از تسکینهای موضعی است.