روایت
گفتگو با چاشنی انتخابات
به گزارش پایگاه خبری و تشکیلاتی بعثنا، نبات بابایی، خبرنگار بعثنا روایت می کند:
در پیچ و تاب شبهای امتحان و درسهای دو واحدی بودیم که خبر آمد که رای ما کافی نبود و انتخابات به دور دوم کشیده شد، همین خبر کافی بود که برویم مطالعه کنیم و ببینیم کجای راه را اشتباه رفتیم که مشارکت حداکثری نبود و نیاز به تلاش بیشتر داشت و نتیجهی همهی مشورتها و جستوجوهایمان این بود که با دانشجومعلمانی از جنس خودمان، بزنیم به دل شهر، درست در نقطهی شلوغ و پر سر و صدا، جایی که از حال و هوای انتخابات فقط چند پوستر باقی مانده بود. خلاصه میکروفن و میز و صندلیها را تنظیم و آمادهی گفتوگو شدیم، با پخش موسیقی کمی توجهها جلب شد و وقتی میکروفن به دست، با دوستانمان به بحث پرداختیم اطرافمان شلوغ شد، مردم آمادهی گفتگو بودند و جای تبیین و روشنگری در میانشان خالی بود از پسر دهه هفتادیِ تحصیل کرده که دغدغهی شغل داشت تا مادری که در خرید جهیزیهی دخترش مشکل داشت، یکی مشکل اجتماعی را مطرح کرد و دیگری از مسائل اقتصادی میگفت و هر کدام ما بدون اینکه بخواهیم از درِ دفاع و جبههگیری غیرمنطقی وارد شویم ابتدا گوش میدادیم و سپس نظر خود را بیان میکردیم و حتی گاهی مسائلی را میشنیدیم که مشکل ما هم بود اما هر بار این سوال را تکرار میکردیم که اگر رای ندهیم چه دردی را درمان میکند؟! چه بسا که تصمیم دیگران برای سرنوشت ما را نیز درگیر میکند و ممکن است پای انتخاب، تر و خشک با هم بسوزند. هنگامی که دم از مشارکت حداکثری زدیم پای شبهههای انتخاباتی به میان آمد، اما ما پا پس نکشیدیم و صحبتهایمان را به ویژگیهایی که رهبری در سخنرانیشان بیان کرده بودند، گره زدیم.
خلاصه که حدود دو ساعت در میان مردم بودیم و قشرهای مختلف را ملاقات کردیم و حتی گاهی صحبتها که بالا میگرفت سعی میکردیم با پخش شیرینی و تنقلات فضا را آرام کنیم و حتی خودشان نیز متوجه میشدند و با ما همکاری میکردند و آخر گفتگوها پیشنهاد دعوت در مساجد را نیز دریافت میکردیم. این تمام کنشگری انتخاباتی ما نبود ولی شاید دینِ کوچکی بود که ادا شد