در گفتگو با بعثنا
اشتباه استراتژکی به اسم تدریس ورودی های1400/ دانشجو معلم ۱۴۰۰ ما توان لازم برای تدریس را ندارد
اساساً دانشجویی که هنوز از دانشگاه فرهنگیان فارغ التحصیل نشده می رود مسئولیت کلاس را بر عهده می گیرد اشتباه اساسی و استراتژیک است. چرا؟ به خاطر اینکه این دانشجو نه دیگر به دانشگاه برای یادگیری دروس باقیمانده اش پایبند است و نه به آموزش و پرورش چون با اندک دانش و مهارت وارد کلاس می شود و این مهارت اندک همچنان تا آخر خدمتش باقی خواهد ماند.
به گزارش فاطمه جوادی، خبرنگار پایگاه خبری تشکیلاتی بعثنا، تدریس در مدارس توسط دانشجومعلمانی که در دانشگاه هم مشغول به تحصیل هستند یکی از دغدغههایی است که از سال 1398 آغاز شد و تا کنون نیز ادامه دارد، وزارت آموزش و پرورش برای برطرف شدن کمبود معلم بر سر کلاس های درس از این راه حل استفاده کرد که به نوعی گروه های مختلف و صاحب نظران زیادی نسبت به این بخشنامه نظرات مثبت و منفی داشتهاند از این رو امروز به سراغ مهدی نامداری پژمان، استاد دانشگاه فرهنگیان و پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت رفتیم.
متن پیشرو گفت وگو خبرنگار پایگاه خبری تشکیلاتی بعثنا با این استاد دانشگاه است.
خبرنگار بعثنا: در ابتدا نظر شما درباره این بخشنامه(تدریس ورودیهای ۱۴۰۰) چیست؟ لطفا دلیل موافقت یا مخالفت شما چیست؟
نامداری پژمان: قاعدتاً بر اساس یک نظر که در دنیا هم در حال اجرایی است ما سه مرحله تربیت معلم داریم: پیش از خدمت، دوره نو معلمی و دوره بهسازی (در دنیا حتی به معلم انقدر اطمینان ندارند که بعد از فارغ التحصیلی از تربیت) معلم یا دوره دانشگاهی کلاس را به او بسپارند به همین خاطر یک دوره نومعلمی تعریف شده است که در آن دوره نومعلمی در واقع این معلم زیر نظر یک یا دو استاد یا یک تیم قرار میگیرد تا به آن مرحله پختگی برسد؛ بر این اساس دانشجو معلم ۱۴۰۰ ما توان لازم برای تدریس را ندارد و این یک اشتباه استراتژیک است برای اینکه ما کمبود معلم را با این حربه جبران کنیم. حالا در مورد راهها و مسیرهایی که برای این کار وجود دارد توضیح خواهم داد ولی اساساً دانشجویی که هنوز از دانشگاه فرهنگیان فارغ التحصیل نشده میرود مسئولیت کلاس را بر عهده میگیرد اشتباه اساسی و استراتژیک است. چرا؟ به خاطر اینکه این دانشجو نه دیگر به دانشگاه برای یادگیری دروس باقیماندهاش پایبند است و نه به آموزش و پرورش چون با اندک دانش و مهارت وارد کلاس میشود و این مهارت اندک همچنان تا آخر خدمتش باقی خواهد ماند.
خبرنگار بعثنا: از سال ۹۸ این بخشنامه شروع شده و تا سال ۱۴۰۰ هم ادامه پیدا کرده است، به نظر شما چرا آموزش و پرورش تدبیری برای این کار جایگزین نکرده است و هر ساله دانشجومعلمان رو دچار چالش میکند؟
نامداری پژمان: همیشه یادتان باشد همیشه آموزش و پرورش ما در همه دورانها و در همه دولتها به دنبال این بوده است که راحتترین کار را انتخاب کند نه اثربخشترین کار را یعنی به خروجی اصلاً فکر نمیکند، میگوید کدام راه میتواند سریعتر مسئله من را سرپوش بگذارد. خوب دقت کنید این واژه سرپوش خیلی مهم است نه اینکه داستان را حل کند، کمبود معلم یک داستان غم انگیزی است که ریشههای آن را میتوانیم از سال ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴ در واقع دنبال کنیم ریشههای آن را در عدم وجود نقشه آمایش نقشه پیش بینی، مدلهای پیشبینی و مدلهای آمایشی آموزش و پرورش جستجو کنیم. علت اصلی این موضوع هم این است که آموزش و پرورش با یک کمبود شدید معلم مواجه است و دوستان ذکر نمیکنند که با چه مسیری میشود این را حل کرد آیا تنها و بهترین مسیر همین است که ما فقط کلاس را به هر شکل ممکن که شده پر کنیم؟ پس کیفیت آموزشی چه میشود؟! خروجی و نتیجه این داستان را شما حتماً همین حالا هم نشانههایش را در حال مشاهده هستید.
افت شدید کیفیت آموزشی در آزمونهای بین المللی تیمز و پرلز، افت شدید کاهش نمرات امتحان نهایی شما رتبههای کنکور را نگاه کنید به شدت در حال افت است اینها همهاش ناشی از این است که سرپوش گذاری آموزش و پرورش به یک راهبرد برایشان تبدیل شده است و این راهبرد هیچ منطقی ندارد و تنها به فکر سرپوش گذاشتن و حل موضعی موضوع کمبود معلم است نه به دنبال حل ریشهای آن.
به خبرنگار بعثنا: نظر شما دانشجومعلم در سال آخر تحصیل، از نظر روانی هم درگیر کلاس درس باشد و هم مدرسه و چالشهای مربوطه، تاثیر عکس بر کلاس درس ندارد؟
نامداری پژمان: دقیقاً این را اشاره کردم من خودم در این دانشگاه دانشجویانی داشتم که در مدرسه حضور پیدا میکردند اینها اصلاً یک جلسه هم به کلاس ما نیامدند ما در مورد چه چیزی داشتیم صحبت میکردیم در مورد درسی به اسم نگارش علمی اصلاً فرد میداند نگارش علمی یعنی چه؟ یعنی از کل فرایند تربیت معلم قطع میشود مثل یک موجود ناقص؛ مثل اینکه یک فرد ناقص دارد به کلاس میرود؛ این فرد ناقص باید اینجا کامل میشد؛ درسش را، مهارتهایش را و شایستگیهایش را تکمیل میکرد بعد وارد کلاس میشد اما حالا با یک شایستگی ناقص دارد میرود این نقص دیگر جبران هم میشود. این دانشگاه آنقدر فشار بر روی اساتید میگذارد که شما نمیتوانی به این فرد نمره ندهی به همین ترتیب این فرد میآید در این بازه زمانی که باید در تربیت معلم میبود میرود در کلاس با یک شایستگی ناقص و به دنبال جبران شایستگی هم نیست مثلاً دورههایی بگذارند که در آخر هفته یا در تابستان باشد نه اصلاً این بحثها وجود ندارد و بعد این شایستگی ناقص با همان بنیان کج ادامه پیدا میکند تا سالهای سال در آموزش و پرورش و این یک خطر بسیار جدی است.
خبرنگار بعثنا: در پایان آموزش و پرورش چه راهکاری را میتواند در نظر بگیرد که این مشکلات کمبود معلم رفع بشود و دانشجومعلمان درگیر این موضوعات نشوند؟
نامداری پژمان: چند راهکار میتوانم پیشنهاد کنم، این راهکارها هر کدام یک سری پیش بایستها دارد که این پیش بایستها باید رعایت شود.
اول اینکه آموزش و پرورش باید بیاید از ظرفیتهای درونی خودش استفاده کند این ظرفیتها چیست؟ ساماندهی نیروی انسانی در خود آموزش و پرورش.
در همین شهر تهران ما مناطقی داریم که معلم اضافی است یعنی معلم صبح میرود مدرسه در دفتر مینشیند و ظهر برمیگردد در مقابل یک مناطقی هم داریم که به شدت کمبود معلم دارد این ساماندهی باید توسط آموزش و پرورش انجام شود. از زمانی که فشارها و لابیگریها برای جابجایی افراد در آموزش و پرورش بیشتر شده است، این نابسامانی افزایش پیدا کرده است و اتفاقاً یک چالشی است بین سازمان اداری استخدامی با آموزش و پرورش؛ آموزش و پرورش میگوید ما نیرو کم داریم سازمان اداری استخدامی میگوید نه شما اینقدر که میگویید کم ندارید. ما افرادی را داریم که در سال اولی که پذیرش میشوند دنبال انتقال و جابجایی هستند آمدهاند از یک سهمیهای استفاده کردهاند الان آن سهمیه را پر کرده و میخواهند بروند جای دیگری این یک خطر جدی است..
سازماندهی داخلی نیرو این میتواند تا بخشی از نیازها را مرتفع کند. اما بخش دیگر این است که ما در کشورمان ۳۰ سال خدمت را داریم در خیلی از کشورهای دنیا ۳۵ تا ۴۰ سال را دارند چگونه میتوان این ۵ سال معلمهایی که در آستانه بازنشستگی اند را نگه داشت؟ با سیاستهای تشویقی. افزایش حقوق یکی از سیاستهای تشویقی است؛ ارائه خدمات اجتماعی مانند وام و هر سیاست تشویقی که بتواند آنها را نگه دارد البته افراد با کیفیتشان را هم نگه داریم. ما مستلزم سیاست گذاری در این زمینه هستیم.
تدریس عوامل کادری مدرسه؛ مانند معلم، معاون و حتی معاون فناوری مدرسه.
نکته بعدی ما در آموزش ۱۷۰ مدرسه داریم که فقط یک دانش آموز دارد حالا من یک دانش آموزش را گفتم ۲ و۳و ۴ دانش آموز هم داریم وقتی تعداد افراد کمتر از حد معقولی هست دایر کردن کلاس در آن مدرسه زیان است. زیان از جنبه اقتصادی نه، هر جایی که دانش آموز و معلمی را بتوانیم در واقع بفرستیم آنجا که تربیت انجام بدهد خیلی خوب است اما الان در این شرایط نداریم چه کار باید بکنیم باید هزینه بکنیم این دانش آموز بیاید در مدارسی به صورت مجتمع درس بخواند این میتواند بخش دیگری از داستانها را حل بکند.
نکته چهارم این است که از فناوریهای آموزشی و کلاسهای معکوس استفاده بکنیم کلاسهای وارونه الان در خیلی از مناطق آفریقایی، در دنیا حتی استرالیا و کشورهای پیشرفته دارد اجرا میشود و این کاربست روشهای نوین و جدید و فناوریهای جدید با فراهم کردن زیرساختها؛ مثلاً فرض کنید میگویند دانش آموزان موبایل ندارند دولت میتواند برای آنها موبایل بخرد هزینههای این کار به مراتب کمتر از این هست که معلم را هر روز بفرستیم روستایی که فقط یک دانش آموز دارد.
نکته آخر جبران معلم از مسیرهای مختلف میتواند کمک کننده باشد. واقعا چه اتفاقی در دانشگاه فرهنگیان میافتد که در دانشگاههای دیگر نمیافتد؟ دانشجویان ما سه روز به دانشگاه میآیند یا سه روز اول هفته یا سه روز آخر هفته؛ اینها هیچگونه تعلق و اتصال و ارتباطی با تربیت معلم نخواهند داشت. بیاییم بر اساس یک سری شاخصها دانشجویانی که رشته علوم تربیتی در دانشگاههای خوب خوانده اند با یک سری تایید صلاحیتها اینها را بیاریم در دوره یک ساله مهارت آموزی آموزش بدهیم به تعداد وسیع هم باشد؛ مانند ۵۰ هزار یا ۷۰ هزار نفر باشد و یک بار برای همیشه مسئله کمبود معلم را حل کنیم و انشاءالله به سمت کیفیت بخشیدن حرکت کنیم.
انتشار مصاحبه به معنای تایید یا رد گفتگو توسط پایگاه خبری تشکیلاتی بعثنا نیست.